«نگاهی به مطالب انتشار یافته در فضای مجازی»: «سو وار؟»، «یوخ!» / روایتی شخصی از زلزله
- فاجعهای بود عظیم که بهجای فاجعهای بسعظیمتر از بیخ گوشمان گذشت. میتوانست بَمی دیگر باشد، رودباری دیگر، با هزارانهزار کشته، چیده کنار هم در هر دو سویِ جادهها تا کیلومترها (آنها که آن دو زلزلهی سابق را دیدهاند شهادت دادهاند که اوضاع دقیقاً اینطور بود) یعنی شاید نزدیک به اکثریت مطلق جمعیت روستایی آذربایجان شرقی، اگرکه این زلزله در میانهی روز و با پیشآگاهی و طی دو مرتبه، یکبار خفیف و یکبار شدیدتر، روی نداده بود. خیلیها زیرسقفها نبودند بهوقت فروریختن خانههای گلینشان وگرنه کارِ بیرونآوردنِ اجساد تازه شروع شده بود، تمام که هیچ. بختی بلند بود در عین سیهبختی که چنین رفت و چنین شد. هرچند این بخت بلند کنایتِ شومی نیز داشت، اینکه در میانهی روز این زنان و کودکاناند که بیشتر مقیم خانهها هستند و مردان آن بیرون در کار معاش؛ ادامهٔ مطلب »