روایت تیم احمدی‌نژاد از پشت پرده مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵ در استانبول

روایت تیم احمدی‌نژاد از پشت پرده مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵ در استانبول
۳۱ فروردین ۱۳۹۱
دیگربان ـ تیم محمود احمدی‌نژاد در گزارشی درباره پشت پرده دور تازه مذاکرات ایران با گروه ۱+۵ مدعی «نقش» داشتن حسن روحانی٬ حسین موسویان و اکبر هاشمی رفسنجانی در مذاکرات هسته‌ای استانبول شد.
بخش‌هایی از گزارش این تیم در شماره روز چهارشنبه (۳۰ فروردین) روزنامه ایران و متن کامل آن در سایت «ندایی از درون» منتشر شده است.
در این گزارش سه قسمتی٬ بدون اشاره به نام حسن روحانی٬ نوشته شده که وی در «سفر مخفیانه‌ای» که فروردین ماه امسال به وین (اتریش) داشته٬ حامل پیامی به مقام‌های اروپایی بوده است.

این گزارش همچنین یادداشت حسین موسویان٬ عضو سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در روزنامه «بوستون گلوب» را به عنوان «بسته پیشنهادی» ایران در مذاکرات استانبول دانسته است.

آقای موسویان در این یادداشت٬ چهار پیشنهاد مشخص به گروه ۱+۵ داده که مهمترین آنها در فاز اول توقف غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم در مقابل لغو تحریم‌های بانکی و نفتی ایران است.

براساس پیشنهاد موسویان٬ در فاز دوم٬ ایران در مقابل به رسمیت شناخته شدن برنامه هسته‌ای‌اش تحت پادمان ان‌پی‌تی و لغو تحریم‌ها هسته‌ای٬ به سئوالات آژانس درباره ابعاد نظامی برنامه‌هایش پاسخ خواهد داد.

فاز‌های سوم و چهارم این پیشنهاد نیز مربوط به محدود شدن برنامه‌های هسته‌ای ایران و افزایش دامنه اختیار بازرسان آژانس برای بازرسی در مقابل لغو تحریم‌های بین‌المللی است.

تیم احمدی‌نژاد در بخش دیگری از گزارش خود بدون آنکه نامی از حیدر مصلحی٬ وزیر اطلاعات یا مصطفی محمد‌نجار٬ وزیر کشور ببرد٬ نوشته که آنها فروردین ماه امسال تحت پوشش سفر به حج٬ حامل پیام‌هایی به رهبران عربستان و آمریکا در خصوص مذاکرات هسته‌ای استانبول بوده‌اند.

این گزارش همچنین بدون ذکر نام اکبر هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی٬ از آنها با عنوان دیگر حلفه‌های دخیل در مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه ۱+۵ در استانبول یاد کرده است.

علی لاریجانی٬ رئیس مجلس از دیگر افرادی است که به نام وی به طور تلویحی در این گزارش اشاره شده است.

گزارش یادشده همچنین با حمله مستقیم به رهبران چین٬ روسیه و ترکیه از آن‌ها به عنوان کشور‌هایی یاد کرده که مشغول «دوشیدن منافع» خود از ایران و آمریکا هستند.

در این گزارش تلاش شده از مخالفان دولت احمدی‌نژاد در داخل با عنوان نیرو‌هایی هماهنگ با آمریکا و اروپا علیه دولت دهم و جمهوری اسلامی نام برده شود.

شیر و گرگ(یادداشت خواندنی یک دوست)
ندائی از درون ـ وابسته به تیم احمدی نژاد
*یادداشتی از عبدالرضا سلطانی

بسم الله القاصم الجبارین
با نزديك شدن به زمان نشست ايران با كشورهاي موسوم به 1+5، بحث تكراري و البته جنجالي رابطه با آمريكا دوباره به سوژه اصلي رسانه هاي داخلي و خارجي تبديل شد. اما اين موضوع، يا بهتر است بگوييم اين «پروژه» زواياي پنهان بسياري در خود جاي داده كه علي رغم مهم بودن، بر اساس پروتكل هاي نانوشته ميان اصحاب قدرت،‌ پوشش داده نشد و به اشكال مختلف تلاش گردید كسي هم اين موضوعات را مورد بررسي و تحليل قرار ندهد. وظيفه ما «گفتن»‌علي رغم «نخواستن»‌ » ديگران، حتي با دادن «هزينه هاي گزاف» است پس در يك سلسله يادداشت اين بحث مورد تحليل و تفسير قرار ميدهيم، باشد كه مورد رضايت خداي رحمان، حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) و نائب بر حقش حضرت امام خامنه اي (روحي فداه) قرار بگيرد.

شير و گرگ – قسمت اول ( شکست بزرگ)

اول بايد يك نگاه اجمالي به آنچه تا به حال گذشته انداخت تا برآورد دقيقي از آنچه در حال وقوع است حاصل شود. به طور خلاصه ماجرا از اين قرار است كه جبهه فتنه اعم از داخلي و خارجي در بهار 89 به اين نتيجه قطعي رسيدند كه سرمايه اجتماعي آنها به زير خط فقر سقوط كرده است. همه شواهد و قرائن به آنها اثبات ميكرد نظام در كمتر از يك سال، تومار تلاش و ثمره 20 ساله آنها را در هم پيچيده لذا بايد تا دير نشده مسير احياي دوباره فتنه را به هر شكل ممكن پيمود. طبق معمول و در تنهاترين حالت ممكن، حربه فشار اقتصادي جايگزين حركت هاي بي رمق خياباني شد و تنها دو روز مانده به سالگرد شروع فتنه در 19 خرداد 89 (9 ژوئن2010)كه با فصل اول «حذف و بازتوزيع مساوی يارانه ها» هم زمان شده بود، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 1929 را عليه كشورمان به تصويب رساند تا سرآغازي براي تحريم های به اصطلاح فلج کننده اقتصادی باشد. پس از آن سه سرفصل اصلي در دستور كار طرف داخلي قرار گرفت تا اين پروژه جديد، در آينده ميان مدت، كاركرد خود را پاي ميز مذاكرات نشان دهد.

در ابتدايي ترين حالت، بايد مسائل و مشكلات اقتصادي برجسته و بزرگنمايي ميشد تا هم اذهان عمومي مردم مورد يك پاكسازي تاريخي از جنايات یک ساله آنها قرار بگيرد و هم جبهه از هم پاشيده «منتقدين دولت» به دوران طلايي پيش از خرداد 88 بازگردد. در گام بعدي طرف داخلي موظف بود با كشف نقاط حساس و آسيب پذير اقتصاد كشور، مانع تراشي در مسير تسهيل امور اقتصادي، ليست كردن سرپل هاي تامين منابع برون مرزي و كور كردن اين خطوط ارتباطي، ايجاد التهابات كاذب در بازارها و در نهايت «گرا»‌ دادن به طرف خارجي،‌ تحريم هاي فلج كننده را اثر بخش جلوه دهد. اما این دو سرفصل قرار بود در فصل نهایی، تورم سرسام آور، ركود تورمي و در نهايت یک نارضايتي اجتماعي را پدید آورد تا ایران آماده ورود به مرحله گذار شود. اما مرحله نهايي اين پروژه، ايجاد فضايي بود كه با تلفيق همه ابزارهاي اقتصادي،‌ ترفند های سیاسی-ديپلماتيك، اهرم های اطلاعاتي و البته با هماهنگي و پاسكاري با طرف خارجي،‌ كشور در شرايطي بحراني قرار ميگرفت و در نهايت راه حل برون رفت از اين وضعيت وخيم، تشكيل يك «شوراي عبور از بحران» براي «نجات ملي» نشان داده ميشد. در اين ميان ورود يك «كاتاليزور»*1 به عنوان «منجي» و سپس گذار به مرحله «پسا بحران» با دو پيش دستور : 1- حذف جريان بحران ساز – دولت قانوني – و 2- تشكيل يك ائتلاف از همه گروه هاي منتقد! معترض! معارض و … زير چتر دولت انتقالي و سپس برگزاري يك انتخابات زود هنگام، خيالي بود كه در سر فتنه گران پرورده شده بود.

منتهي از ابتداي شروع پروژه، جبهه خارجي فتنه به صراحت به طرف داخلي اين موضوع را گوشزد كرده بود با توجه به وضعيت وخيم اقتصادي جهان!‌ اعمال اين سطح از تحريم در قبال ايران خيلي قابل دوام نيست و تنها ميتوان در يك بازه زماني «محدود» اين پروژه را در قبال ايران اعمال كرد.

تنها به طور مثال در يكي از ملاقات هاي ثانويه كه اسفند 89 ميان يكي از «عینکی ها» و طرف انگليسي برگزار شد، طرف خارجي، وي را مورد عتاب قرار داده و گفته بود «شما براي سرنگوني دولت – هسته مركزي مقاومت – تنها 8 ماه فرصت داريد». با اين وجود نقشه ها خيلي خوب پيش نرفت. هر چقدر كه اهرم هاي خارجي تحريم اعم از تحريم بنزين، بانك مركزي، نفت،‌ شركت هاي تجاري، اشخاص و … نمي توانست براي ناراضي كردن جامعه توليد فشار كند، بار جبران اين بي عرضگي ها بر دوش طرف داخلي مي افتاد تا جور اين وضعيت را با حاشيه و بحران سازي كاذب به دوش بكشد.

توقع مشترك آنها از اين همه بيش فعالي مستمر در طي سه فصل سال، از دو حالتِ : الف -«مشاركت حداقلي مردم در انتخابات»‌ كه قرار بود معادل عدم «مشاركت حداكثري» تفسير شود، يا ب- راي آوردن برخي مهره هاي نفوذي و تفسير اين موضوع به «راي آري» مردم به حذف «جريان انحرافي»، خارج نبود. اما با همه اين برنامه ريزي ها، 12 اسفند به بزرگترين فستيوال «نااميد سازي» دشمن از طرف مردم و اعجاز پيش بيني امام در دشمن شكن بودن حضور مردم، مبدل شد. اين شوك، آخرين مرحله پروژه آنها براي احياي ناآرامي هاي خياباني و سپس ورود به مراحل گذار را به باد فنا داد.

اگرچه پرده آخر پروژه فتنه گران در اسفندماه، حتي با به چالش كشيدن اركان حاكميت، با هوشمندي مسئولانِ نظام، به يك «شوخي» تغيير ماهيت داد اما دوران پسافتنه و ايستگاه هاي مشخص شده بايد ناچار و حتي با دستان خالي از برگ برنده، پيموده ميشد. بر همين اساس تصميم گرفتند به هر نحو ممكن: اولا خط التهاب آفريني و بحران زايي كاذب را با شانتاژ رسانه اي حفظ كرده و نگذارند جو رواني دچار سردي شود و ثانيا برگ سوخت شده پروژه خود را با استفاده از اهرم «انشقاق نمايي» در مسئولان، براي نااميد كردن مردم منطقه در لواي علني كردن ارتباط گيري هاي نمايشي با طرف هاي خارجي دنبال كنند. به عبارت ساده تر و در يك جمله بخش دوم پروژه جديد «سوزاندن برگ برنده نظام» به هر شكل ممكن بود.

به صورت كاملا اجمالي و براي مثال ميتوان به ادامه خط نامه بي سلام 19 خرداد 88 اشاره كرد كه در سطحي ديگر توسط «فرزند خوانده» وي در همان پازل تكرار شد. علني كردن «خبر» نامه به مقامات عالي نظام و ايجاد يك زمين باخت- باخت براي «موضع گيري» له يا عليه مسئولان مردمي كشور توسط امام خامنه ای، اگرچه بوي انتقام گيري از منتخب مردم، نوعي پاسخ به انتصاب حقيقي-حقوقي معنادار مقامات عالي و وجه المصالحه سازي براي تضمين منصب فعلي را ميداد، اما پس زمينه اصلي اين موضوع، قسمتي از جورچين نمايش «انشقاق و بحران نمايي» بود كه قسمتي از كليات آن براي شما عزيزان شفاف شد.

شير و گرگ – قسمت دوم ( آنسوی شکست بزرگ)

دوم- اما اين تنها مقدمه اي بلند بود بر آنچه كه در حال وقوع است. طرف خارجي در آمريكا رسما چند ماهي است كه وارد گود مبارزه انتخاباتي با رقباي خود شده و هنور بزرگترين وعده خود مبني بر «متوقف كردن برنامه هسته اي ايران» را به عنوان بزرگترين و اولين چالش سياست خارجي خود، محقق شده نمي بيند. اينها را بايد به شكست هاي خفت بار و زيان هاي اقتصادي كلان ابر شركت ها و بانك هاي آمريكايي اضافه كرد كه هنوز به تلفات ناشي از ركود اقتصادي آنها اضافه مي شود. پس بايد مسئله ايران در كنار چالش با روسيه بر سر استقرار سپر دفاع موشكي،‌ موضوع فلسطين و … حتي در ظاهر حل و فصل شود.

طرف داخلي هم وضعيتي مشابه را از جنبه وخامت تجربه ميكند، مردم در انتخاباتي كه آنها حضور علني و فعال نداشتند مشاركت 64% به عمل آورده و رسما از اين طيف عبور كردند. البته انصاف حکم میدهد به خاطر بیاوریم که اين اعجاز، در بستر خدمات زيربنايي دولت خدمتگذار جنبه عيني يافت. حالا تصور كنيد اگر نامزدهاي «گفتمان انقلاب» با لطف و البته اعتراف صادقانه! مقامات ارگان هاي خاص،‌ از چرخه رقابت حذف نميشدند ميزان مشاركت در چه سطحي بود؟‌! از حاشيه بگذريم!‌ به خاطر بياوريد كه بهارستان نهم قرار بود دروازه ورود به پاستور يازدهم باشد نه دروازه جهنمِ بي اعتنايي مردم به فتنه گران. اما با اين حال همچنان هدف اصلي فتح منصب «جمهور يازدهم» است. تجزيه ميوه شجره خبيثه فتنه، پس از شكست در پروژه فتنه 90، نشان ميدهد اين مولود تازه ظاهر شده داراي يك پوسته «بحران سازي و انشقاق نمايي» و يك هسته مخفي است. درون مايه اين پوسته ظاهري به طور اختصار اين است كه آنها مي خواهند به طور همزمان هم به نظام و هم به طرف خارجي اثبات كنند كه «زنده» هستند و همچنان در تحولات دروني و منطقه اي بايد به عنوان عنصر منشاء اثر شناخته شوند.

با همه این احوالات هنوز آخرين كور سوي اميد طرف داخلي، بازسازي و تامين منابع انساني و مالي براي رسيدن به گردونه رقابت جمهور يازدهم است، پس بايد به طرف هاي تامين كننده منابع خارجي اين موضوع اثبات شود كه آنها هنوز وجود داشته و در معادلات قدرت، منشاء اثرند.

فرض جبهه فتنه اين بود كه پس از يك دوره فشارِ دو ساله علي الخصوص فصل چهارم سال 90، هر جرياني كه علم «اعتدال و اخلاق» را در حوزه سياست داخلي و «رابطه و تعامل با آمريكا» را در حوزه سياست خارجي بلند كند قطعا مورد اقبال مردمي قرار گرفته و ميتوان در پس اين موضوع اهداف طرح شكست خورده «فتنه انحرافي» را دنبال كرد.

بگذاريد قسمتي از قطعات ناگفته اين دوره يك ماهه را كنار هم چينش كنيم : 1- جاسوس فراري( موسویان) كه به عنوان رابط و سفير راس فتنه، اكنون در پوشش مضحك «محقق مهمان» در دانشگاه «پرينستون آمريكا» مشغول فعاليت هاي ضد نظام است، با توجه به ماموريت محوله ، طي سرمقاله اي كه روزنامه «بوستون گلوب» منتشر كرد،‌ يك بسته پيشنهادي را براي مذاكرات هسته اي به دو طرف مذاكره كننده ارائه ميكند. 2- سفير دوم( حسن روحانی) در 7 فرودين ماه و به بهانه ديدار با خانواده خود وارد وين مي شود تا در كنار آقازاده فراري،‌ پيام هاي خود را به طرف هاي اروپايي منتقل كند. 3- آقاي سخنگوي اسبق، به همراه يك پيام كتبي از طرف راس فتنه راهي عربستان مي شود تا هماهنگي هاي لازم با طرف سعودي و فرستاده آمريكايي در رياض صورت پذيرد. 4- نفر بعدي از طرف «ضلع سوم فتنه» (حیدر مصلحی )و در قالب سهميه اي كه مادام العمر براي وي در حج در نظر گرفته شده در پوشش سفر زيارتي راهي عربستان مي شود تا پيام بعدي را به طرف سعودي و آمريكايي منتقل كند. 5- طولي نميكشد كه «دبير»( محسن رضائی) راس فتنه بر تغيير محل مذاكرات تاكيد كرده و آن را پيامي براي طرف ترك قلمداد ميكند. 6- در حين و هم زمان با اين توفان ناپيداي حوادث،‌ راس فتنه  (هاشمی رفسنجانی ) حرف نهايي را در قالب يك مصاحبه با عنوان «رابطه با آمريكا»‌ عمومي ميكند و هم زمان 7-چالش انگيزان برنامه هاي خود را با كليدواژه «توفان تورم» و طرح بركناري يكي از مسئولان خدوم به بهانه هاي واهي، در موازات با نامه نگاري به مقامات عالي نظام پي ميگيرند.

خيلي لازم نيست به حافظه مان فشار بياوريم تا به خاطرمان بيايد همين سه ماه پيش بود كه همين عده با محوريت حلقه «خانه مادر» كه حالا از عمق به سطح آمده اند،‌ نوسانات قيمت در بازار ارز و سكه را كار جريان انحرافي – خود دولت – دانسته و سفر از پيش برنامه ريزي شده رئيس جمهور به آمريكاي لاتين را به «قهر دوم»‌ تعبير كرده و نابغه ها اينگونه تحليل كردند كه نهايت اين حركت تخريبي دولت! مطرح كردن موضوع مذاكره با آمريكاست!‌

همانطور كه گفته شد، طرف داخلي فتنه ميخواهد هم به نظام و هم به طرف خارجي اثبات كند علي رغم همه ضعف ها و شكست ها هنوز به عنوان يك وزنه قابل اطمينان كه قادر است توازن قوا را بر هم بزند،‌ وجود داشته و بايد در محاسبات دو طرف لحاظ شود. از نظر آنها صرف مطرح كردن موضوع مذاكره در شرايط كنوني ميتواند به جايگاه و وجه انقلاب در ميان ملت هاي تازه انقلابي منطقه اثر منفي بگذار و اين اهرم فشار وقتي با بسته فشار اقتصادي خارجي و عمليات رواني براي متوقف كردن مرحله دوم هدفمند كردن همراه شود قابليت تثبيت موقعيت آنها و متزلزل كردن هسته مركزي مقاومت جهاني را خواهد داشت.

شير و گرگ – قسمت سوم (از میش تا شیر)

سوم- بد نيست بالاخره به اين سوال اساسي پاسخ بدهيم «به واقع چه كساني از رابطه ملت هاي ايران و آمريكا» متضرر مي شوند؟

اول بايد به خاطر داشته باشيم سياست خارجي دولت هاي نهم و دهم مبتني بر دكترين تهاجمي بر پايه سه عنصر عزت،‌ حكمت و مصلحت پايه ريزي شد و رهبري معظم در جلسات گوناگون بر نزديك بودن نظر خودشان به آقاي رئيس جمهور در موضوعات مختلف از جمله سياست خارجي، تاكيد داشته اند. من جمله در سال 1385 مقام معظم رهبري در جمع مردم ضمن اشاره به ديپلماسي فعال دولت نهم فرمودند: « بحمدالله پايگاه سياسي كشور و منزلت اجتماعي ملت ايران در جهان افزايش پيدا كرده است. قبل‌ها، دشمنان ما خيال مي‌كردند زمينه را فراهم كرده‌اند يا فراهم خواهند كرد و با يك حركت دست، مي‌توانند كشور را از اين رو به آن رو كنند. امريكايي‌ها اين حرف را گفتند. چند سال قبل از اين، عده‌اي از سياسيون امريكايي به طور محرمانه و مخفيانه ـ ما مطلع نشديم، بعد كه برگشتند مطلع شديم ـ به ايران آمده بودند و با بعضي از محافل نامساعد با نظام نشست و برخاست كرده بودند؛ وقتي رفتند گفتند در ايران كساني هستند كه منتظر يك اشاره ما هستند تا عليه نظام شليك كنند. امروز حقيقت براي آنها روشن شده است… نه فقط نمي‌توانند سلطه پيدا كنند، حتي لطمه هم نمي‌توانند بزنند. ملت بيدار و متحد است. ما دل‌هايمان به هم نزديك است. ملت به مسئولان خود اعتماد دارد؛ مي‌داند كه آنان آنچه مي‌كنند و آنچه مي‌گويند، براي شخص، براي قدرت و براي زر و زور نيست. با نگاه باز نيازها و مصالح كشور مشاهده مي‌شود و مردم هم تشخيص مي‌دهند.»

با توجه به اين موضوع مروري كوتاه بر كارنامه مسئولان منتصب مردم و رهبري، در اين حوزه همه چيز را روشن خواهد كرد.

1- دییپلماسی عمومی و تهاجمي در قالب ارسال نامه های سرگشاده به سران استکبار جهانی از جمله نامه ای که در 17 صفحه به جرج بوش در 18 ارديبهشت 85 (8 مي 2006) ارسال شد، همچنین نامه هایی که به مركل در 29 تیر 85 (20 جولای 2006)، ساركوزي در آبان ماه ۱۳۸۶ ( نوامبر ۲۰۰۷)، پیام تبریک به باراک اوباما در 16 آبان 87 (6 نوامبر 2008)،‌ پاپ بندیکت شانزدهم در 14 مهر 89 (5 نوامبر 2010) فرستاده شد، تنها گوشه اي پيدا از تحركات انقلابي مسولان نظام بوده است.

به این لیست میتوان حضور هر ساله و متفاوت در مقر سازمان ملل، ژنو سوئیس، درخواست مناظره از سران استكبار جهاني و تحقير كردن آنها به واسطه ضعف استدلال و فرار آنها از اين موضوع،‌ ديدار با شوراي روابط خارجي آمريكا،‌ جامعه دانشگاهي ايالات متحده من جمله كلمبيا، به چالش كشيدن ماهيت وجودي رژيم صهيونيستي و مناظرات داغ با مجريان دست نشانده اين تفكر، در خواست براي برقراري خط مستقیم هوايي ميان ايران و آمريكا و مذاكرات 1+5 شامل مذاکرات «ژنو1» (سال 2007- 29 تير ماه سال 1387)، مذاکرات «ژنو2» (سال2008- 10 مهر 1388 )، مذاکرات «ژنو3» (سال2010- 15 و 16 آذر 1389 ) و مذاکرات «استانبول» (ژانويه سال2011- دوم بهمن 1389 )،‌ 3 دوره مذاكرات مستقيم ايران و آمريكا بر سر موضوع عراق شامل دور اول مذاکرات در 7 خرداد 86 (28 می 2007)، دور دوم 2 مرداد 86 (24 جولای 2007) و دور سوم نیز در 15 مرداد 86 (6 آگوست 2006) را اضافه کنید. با این حال مقایسه این نشست ها با مشابهات پیشین خالی از لطف نیست!

دیگران پیش تر هنرنمایی های خود را با فضاحت هایی چون «مک فارلین» در سال 65، مذاکرات مخفیانه و بدون هماهنگی در 13 دسامبر و 23 نوامبر 2002 بر سر مسئله افغانستان که تنها یک ماه و نیم بعد در 28 ژانویه ایران از طرف جرج بوش عضوی از محور شرارت معرفی شد، ننگ نامه سعدآباد ۲۹ مهر ۸۲ (۲۱ اکتبر ۲۰۰۳) که همه تاسیسات هسته ای کشورمان را به محاق و پلمپ برد، ننگ نامه پاریس 25 آبان 82 (16 نوامبر 2003) که طرف خائن داخلي پذیرفت کلیه فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب، آزمایش، سرهم‌بندی و راه‌اندازی سانتریفیوژهای گازی، و فعالیت‌های مربوط به جداسازی پلوتونیوم را متوقف کند ، ننگ نامه بروکسل ۴ اسفند ماه ۸۲ (۲۳ فوریه ۲۰۰۴) که به توقف ساخت و ساز سانتریفیوژ ها و حتی قطعات یدکی آنها منجر شد، التماس نامه معاون وزیر خارجه وقت در سال 2003 به آمریکا و در ادامه نامه ای که جمعی از مجلسیان ششم در قالب پيشنهاد به رهبری نوشتند و از او خواستند جام زهر را بنوشد را به طور اختصار اشاره كرد.

اما حالا كجا هستيم؟

چه قبول كنند چه نكنند چه درک کنند چه نخواهند كه بفهمند ما حالا يك كشور صاحب تكنولوژي چرخه تولید سوخت هسته اي، آن هم از نوع بومي هستیم كه دستگاه هاي سانتريفوژمان در نسل هاي گوناگون و در تعداد چندين هزار، اورانیوم را با غنای 20 درصد فرآوري کرده و در سایر تاسیسات مواد هسته اي با دانش ایرانی تولید میشود.

اين را بگذارید در کنار عزتی که اکنون ایران در جهان دارد. اینکه 6 ابر قدرت دنیا با همه ادعاهای پوشالی یک طرف میز مذاکره بنشینند و ما اسما در كنار این 6 ابر قدرت، قطب هفتم را تشكيل بدهيم اما رسما در مقابل آمريكا و دنباله ها٬ مانور قدرت بدهيم، دست آورد چه كسي است؟

2-اما سوال اصلي را گم نكنيم! ‌به واقع چه كساني از اين رابطه متضرر خواهند شد؟

به طور اجمالي 7 گروه از اين رابطه حتي در حد سمبليك ضرر كرده و تنها يك گروه متنفع مي شوند.

گروه اول را صهيونيستها به طور عام و دول «آمريكا و اسرائيل» به طور خاص را شامل ميشود. بهبود وضعيت ارتباطي بين دو ملت ميتواند آنها را در وضعيتي نه چندان مطلوب براي دريافت باج از جيب ماليت دهندگان قرار دهد همچنانکه پرده برداری از حقیقت بی نهایت زیبای خواست ملت ایران، هر انسان آزاده ای را در شوق کشف بیشتر عمق این حقیقت مشتاق تر میکند.

گروه دوم اروپايي ها علي الخصوص انگليس و فرانسه را در بر ميگيرد كه به واسطه اين قطع رابطه نقش به اصطلاح ميانجي – بخوانيد كاسب الطرفيني – را براي هر دو طرف بازي ميكنند.

گروه سوم ميني كشورهاي حاشيه خليج فارس و وهابيوني هستند كه در منطقه حجاز نان شكرآب بودن اين رابطه را با دلالي سق ميزنند.

گروه چهارم كشورهاي چين،‌ روسيه،‌ تركيه و امثالهم هستند كه به عنوان ميانجي همواره با كارت ايران و آمريكا مشغول دوشيدن منافع خود از دو طرف هستند.

اما گروه پنجم اپوزوسيون خارج نشيني است كه به واسطه اين رابطه تخاصمي، خرج زندگي انگلي خود را بدست مي آورد.

گروه ششم كه در داخل كشور مستقر هستند دنباله هاي اپوزوسيون خارجي اند كه آنها هم از اين زندگي انگلي ارتزاق ميكنند.

و در نهايت گروه هفتم شامل يك بلوك قدرت دروني است كه تا پيش از سال 88 به اسامي غير از فتنه گر شناخته ميشد اما حالا وضعيت آنها در اوج افول و زوال قرار گرفته است، اگرچه یک اقليت بسیار کوچک و ناتوجیه در این میان نقش غضنفر را به خوبی به عهده گرفته و در خیالات کودکانه خود سیر میکند و ناخواسته و بر اثر همین نادانی اشتباها با گروه های دیگر هم صدا میشود!

فصل مشترك و نقطه تفاهم همه اين گروه ها كه در مواردي با هم تضادهاي خونين دارند، ترس از ايجاد ارتباط بين اين دو ملت است.

نكته مهم بعدي اين است كه فراموش نكنيم ما ايراني ها طي سه دهه گذشته، با اتكاء به روح اسلامي خود، گذشته غني فرهنگي چند هزار ساله و در سايه همه تحريم ها، تهديد ها و كارشكني ها رشيد شده و استوار در مقابل زياده خواهي مستكبران عالم ايستاده ايم.

‌اعتقاد ما اين است كه ملت هاي جهان بدون در نظر گرفتن مرزهاي مجازي و جغرافيايي همگي با فطرت خود به دنبال معيارهايي هستند كه ملت ايران به عنوان خط شكن، سال هاست صراط بي انحراف آن را پيموده، و با ايجاد الگويي آزاد و آباد، جلوتر از ديگران در حال زمينه سازي ظهور انسان كامل است.‌ ملت ايران به پشتوانه عقبه درخشان تاريخي خود و روح اسلامي كه در كالبدش وجود دارد نه تنها از رابطه با ملت ها هراسي ندارد بلكه از آن همواره استقبال كرده است. 3- باز این سلسله اتفاقات را برای فراموش نکردن تاریخ به خاطر بیاوریم : روي كار آمدن دولت اسلامي با گفتمان اصيل انقلاب در ايران كه به پيروزي دولت مسلمان و شيعه عراق، جنبش سبز حماس در قلب سرزمين هاي اشغالي، پيروزي هاي حماس و حزب ا… در جنگ هاي 22 و 33 روزه در مقابل رژيم اشعالگر قدس منجر شد از دست آوردهاي انتخاب ملت ايران در مقاطع حساس تاريخ بود. اين موضوعات وقتي با بازگشت موجي كه دشمنان در سال 88 به سمت ايران روانه كردند و علي الخصوص سفر «منتصب حداكثري مردم ايران» به لبنان تلفيق شد، عملا زمينه جنبش بيداري اسلامي در منطقه را به وجود آورد. از طرف ديگر سلسله ضرباتي كه ايشان با استفاده از فرصت تريبون سازمان ملل به ذهن هيپنوتيزم شده ملت آمريكا وارد ساخت، كمكي بزرگ به آغاز جنبش تسخير وال استريت (99%) كمتر از دو ماه پس از آخرين سفر ايشان به نيويورك بود و ده ها نمونه اینگونه، به روشنی و وضوح اثابت میکند هيچ دولت و هيچ مسئولي نزد مردم و رهبري امين تر،‌ قوي تر و مستحق تر براي نشستن پاي ميز مذاكره با قدرت هاي جهاني چون آمريكا، جز اين رئيس جمهور و تيم همراهش نيست.

4- اما نکته بسیار شعف انگیز برای نگارنده چیز دیگریست. در این برهوت بی اخلاقی و فشارهای چند جانبه آنچه من را به عنوان یک ایرانی به وجد می آورد این است که انقلاب ما با همه این ناجوانمردی ها در ترازی ایستاده که اكنون تغییر معادلات قدرت درون کشور به صورت عيان تحولات منطقه ای – فرا منطقه ای و حتی جهانی را تحت تاثير خود قرار ميدهد. درست است كه شمايل ايران نزد رقبا و دشمنان به واسطه اين چند تحركات مخدوش ميشود اما بايد توجه داشت قسمت مثبت ماجرا اين است كه نزاع میان گروه های داخلی از درون به آنسوی مرزهای جغرافیایی رفته است. این مصاف فرا مرزی اگرچه گره خوردگی جبهه داخلی و خارجی فتنه را اثبات میکند اما با همه این تلخی، قدرت و اهمیت ما را به رخ جهانیان میکشد. حالا محدوده جنگ ما جهانی است، خاک ریزها به آنسوی آتلانتیک منتقل شده و دیوارهای یخی چین و روسیه در کنار بزرگان قاره سبز در دادن هزينه تراشي ها براي ما در داخل سهيم ميشوند. نكته مثبت تر ماجرا اينجاست كه ما هم با همین وضعیت میتوانیم آنها را در تغییر موازنه قدرت جهانی دچار مشکل کنیم.

5-نكته مهم بعدي اين است كه فراموش نكنيم ملت ايران به پشتوانه عقبه درخشان تاريخي خود و روح اسلامي جان بخشش٬ در سايه همه تحريم ها، تهديد ها و كارشكني ها رشيد شده و استوار در مقابل زياده خواهي مستكبران عالم ايستاده است.

‌اعتقاد ما اين است كه ملت هاي جهان بدون در نظر گرفتن مرزهاي مجازي و جغرافيايي همگي با فطرت خود به دنبال معيارهايي هستند كه ملت ايران به عنوان خط شكن، سال هاست صراط بي انحراف آن را پيموده، و با ايجاد الگويي آزاد و آباد، جلوتر از ديگران در حال زمينه سازي ظهور انسان كامل است.‌ تجميع همه اين موارد به خوبي نشان میدهد تراز و اشل این تفکر دیگر در مرزهای جغرافیایی ایران نمیگنجد. این تفکر نشان داده نه تنها جربزه وزن كشي در مقابل ابرقدرت ها را داراست بلكه آماده است تا در عين اقتدار و صلابت از حقوق ملت هاي استعمار شده غرب،‌ حتي آمريكا دفاع كند.

نتيجه نهايي آنكه جمهوري اسلامي ايران در حال حاضر ديگر يك میش ضعيف یا یک نهال نو پا نيست،‌ ايران اسلامي اكنون در سالی که هم «ملی است و هم ایرانی» حاضر است مانند شيري قوي پنجه از منافع ملت شريف ايران در مقابل گرگ های پیر و در هم شکسته، دفاع کند. این شیر حاضر است در راستاي تحقق آرزو و آرمان ديرينه خود يعني صدور انقلاب به سرتاسر جهان حتي آمريكا، به مصاف ميدان مبارزه ديپلماتيك برود.

ما به مدیریت جهانی به طور جدی فکر میکنیم.

*1- صحبت های زیباکلام در مورد اینکه هاشمی میتواند یک کاتالیزور باشد.

** شاید آقای سلطانی هم به نظرات پاسخ بدهند!

در ستون سمت راست به زودی خواهید دید: در مردانگی و استقامت یک مرد: حقیقت وارونه!

بیان دیدگاه