هرگونه صحبت درباره اين منطقه ممنوع است

mortzagardسایت خبری راه کارگرـ گزارش از منطقه «مرتضی گرد» حدیث زندگی میلیون ها مردمی است که در حاشیه شهرها و بویژه در حاشیه کلان شهری چون تهران زندگی می کنند. آن ها به بیرون از زندگی پرتاب شده اند. حتی حق صبحت کردن از وضعیت نابسامانشان را هم ندارن. آن ها انبوه تهیدستانی هستند که نظم سرمایه دارانه، آن ها را از زندگی طبیعی شان جدا کرده و برایشان در چرخه تولید، کاری ندارد. این ها ارتش گسترده تهیدستان شهری هستند که در در تحولی، همچون بشکه ی باروتی عمل می کنند. آن ها نیروهای همسو و خواهر و برادر کارگرانی هستند که این روزها، نسبت به تداوم شغل شان هم نگرانند. این دو نیرو باید که در کنار هم باشند، همدوش هم باشند، و برای آینده ای بهتر بجنگند. بی اعتنائی به وضعیت تهیدستان حاشیه نشین، می تواند آن ها به دنبال سراب شارلان ها بکشاند و به نیروی ضربت ارتجاع تبدیل کند. بخشی از این نیروها را خمینی سازمان داد تا کمر جنبش مردم را بشکند. و حالا باند ناسیونال فاشیستی احمدی نژاد روی آن ها سرمایه گذاری می کند. باید به این خطر جدی توجه کرد.
گزارشی از منطقه «مرتضي گرد» در حاشيه تهران
زندگي زير کابل هاي فشارقوي برق، سقف هاي ناايمن و کوچه هاي پرزباله

روزنامه خراسان : شهرو ديارشان را رها کرده اند و به اميد زندگي بهتر و يافتن کار به تهران آمده اند،چون شنيده اند در تهران و شهرهاي بزرگ پول ريخته شده است و کسي نيست اين پول ها راجمع کند! خانه زيباي روستايي و زمين هاي کشاورزي اش را فروخته و به اميد زندگي و کار بهتر به تهران آمده است اما گراني خانه و نبود شغل مناسب او را به حاشيه شهر رانده تا بلکه بتواند با زندگي در اين مناطق از عهده هزينه هاي کمرشکن زندگي برآيد.

حاشيه نشيني از گذشته تا به امروز به عنوان يکي از مشکلات شهرهاي بزرگ مطرح بوده و معضلات اجتماعي بسياري را نيز با خود به همراه داشته است.ساخت و سازهاي غيراصولي و بدون نظارت،افزايش آسيب هاي اجتماعي همچون اعتياد و فروش مواد مخدر و… تنها بخشي از آسيب هايي است که شهرهاي بزرگ را از بابت وجود مناطق حاشيه اي تهديد مي کند. روستاي «مرتضي گرد» در جنوب شرق تهران از جمله مناطقي است که امروز به يکي از مناطق حاشيه اي تهران تبديل شده است و خانواده هايي با تمکن مالي پايين و يا افرادي که به دليل شکست هاي اقتصادي دارايي شان را از دست داده اند در آن ساکن شده اند.
mortzagard
خانواده هايي که با وجود سال ها زندگي درتهران ديگر قادر به تامين هزينه مسکن دراين کلانشهر نيستند و مجبور به حاشيه نشيني شده اند.

در اين بين افرادي نيز هستند که با روياي زندگي و کار بهتر شهرو ديارشان را رها کرده و به ناچار حاشيه نشين شده اند.در اين منطقه که با وجود در حاشيه قرار داشتن،به حريم شهر تهران نيز بسيار نزديک است به دليل نبود متولي مشخص و نظارت بر منطقه هر کس مي تواند با دراختيار گرفتن و تملک قطعه زميني در آن به ساخت و ساز بپردازد.ساخت و سازهاي غيراصولي که درنهايت زيانش متوجه ساکنان آن خواهد شد.

کوچه هاي مملو از زباله

کوچه پس کوچه هاي مرتضي گردمملو از زباله است و جوي هاي آب را لجن گرفته است، از آسفالت و آب لوله کشي و گاز هم خبري نيست. نيروي انتظامي هم هر چند هفته يک بار سري به اين منطقه مي زند و نبودش فرصت خوبي براي خرده فروشان مواد مخدر فراهم کرده تا آزادانه مواد مخدر خريد و فروش کنند.کابل هاي برق فشار قوي هم برق را از فاصله دو تا سه متري مردم به آن سوي شهر منتقل مي کنند و هرلحظه امکان برق گرفتگي براي ساکنان وجود دارد.در مرتضي گرد خبري از خانه بهداشت و مخابرات و بانک هم نيست، چراکه اينجا حاشيه تهران است و هرکس تنها براي خود سرپناهي ساخته و در آن مستقر شده است.

تپه باستاني و تاريخي مرتضي گرد که به دليل نبود نظارت به محل سکونت مردم بدل شده است در گوشه اي از پايتخت به فراموش خانه اي شباهت يافته است که ساکنان آن بدون امکانات اوليه زندگي با مشکلات دست و پنجه نرم مي کنند.

ساعت 8صبح است و پس از گذر از بزرگراه آزادگان به منطقه اي در جنوب شرق تهران مي رسيم که مرتضي گرد نام گرفته است.تابلوي خيابان اصلي مرتضي گرد نشان از اين دارد که اين منطقه زماني در حريم تهران بوده است و در منطقه 19شهرداري تهران قرار داشته است.اما امروز مرتضي گرد در حريم شهر نيست و شهرداري مسئوليتي نسبت به آن ندارد. به دليل ارزان قيمت بودن خانه ها و نزديک بودن به حريم شهر بسياري از اقشار کم درآمد به اين منطقه مهاجرت کرده اند. به همين دليل روستاي مرتضي گرد حتي از امکانات دورافتاده ترين روستاها نيز برخوردار نيست و مردمش با مشکلات بسياري دست و پنجه نرم مي کنند.همان ابتداي کار سري به دهياري مرتضي گرد مي زنم.ساختماني چند طبقه که دهيار و کارمندان دهياري در يک واحد آن مشغول به کارند.

وارد ساختمان دهياري که مي شوم کمي از مشکلات مردم برايم مشخص مي شود.تانکر آب امروز دير رسيده است و دهياري مرتضي گرد آب ندارد.از دهيار مرتضي گرد در باره مشکلات منطقه و مردم مي پرسم اما با چند جمله کار را تمام مي کند و مي گويد:هرگونه صحبت درباره اين منطقه ممنوع است!شما حتي اجازه نداريد با مردم صحبت کنيد!براي صحبت با مردم و آگاهي از مشکلاتشان بايد از بخشداري منطقه مجوز بگيريد.

نرخ اجاره خانه

به سراغ يکي از مشاوران املاک منطقه مي روم و از قيمت خانه ها و اجاره ها در منطقه مي پرسم.آپارتمان نوساز از متري 600هزار تومان تا يک ميليون و 200هزار تومان و رهن يک آپارتمان 80متري بين ۱۰ تا 20ميليون تومان است.مشاور املاک ابتدا حرفي از مشکلات و کاستي هاي منطقه نمي زند اما زماني که متوجه مي شود خبرنگارم، ديگر کسبه را هم صدا مي زندتا برايم از مشکلاتشان بگويند.

يکي از ساکنان از نبود مدرسه راهنمايي و دبيرستان گلايه دارد و ديگري از نبود درمانگاه و البته گلايه تمامي شان، نبود پاسگاه نيروي انتظامي است.

احمد که 20سالي از سکونتش در مرتضي گرد مي گذرد مي گويد:تا چند سال پيش که مرتضي گرد در حريم شهر تهران قرار داشت مشکلاتمان کمتر بود،اما از وقتي که از حريم تهران خارج شد مشکلاتمان روز به روز بيشتر شد. اينجا هرکسي زمين بخرد بدون داشتن مجوز و طي کردن روال قانوني مي تواند خانه و آپارتمان بسازد.او که خانه اش در کوچه وليعصر(عج) 16قرار دارد، کوچه اي را نشانم مي دهد و مي گويد: فريب آسفالت اين خيابان و مغازه هايش را نخور.سري به کوچه پس کوچه ها بزن تا متوجه شوي مردم اين منطقه چه مشکلاتي دارند.

ساخت و سازهاي ناامن

وارد کوچه مي شوم و با راهنمايي مردم به سمت محله ترک آباد مي روم.ابتداي محله ترک آباد يا به قول مرتضي گردي ها اول دره ساختماني ۶ طبقه درحال احداث است که دراولين نگاه براي من که سر رشته اي هم از اصول ساختمان سازي ندارم قابل درک است که پي و تيرآهن ها هيچ تناسبي با تعداد طبقات ندارد.کمي جلوتر تعدادي کارگر مشغول کار در خانه اي تخريب شده اند و با کمي دقت متوجه مي شوم خانه يک طبقه را تخريب کرده اند وبا جوش دادن تيرآهن روي تير آهن هاي قبلي مي خواهند خانه اي ۳ طبقه روي فونداسيون ضعيف خانه قبلي احداث کنند.

زباله هاي داخل کوچه ماهي يک بار جمع آوري مي شود

به سراغ يکي از اهالي محله مي روم.مرد ميانسال تا مي شنود خبرنگاري وارد مرتضي گرد شده است، شروع به شرح مشکلات مي کند و مي گويد:نظافت اين منطقه متولي ندارد،به همين خاطر مردم بايد خود زباله هايشان را به خيابان اصلي ببرند تا دهياري روزي يک بار زباله ها را جمع آوري کند.اما زباله هاي داخل کوچه ها و لجن هاي داخل جوي آب تنها يک بار در ماه جمع آوري مي شود و به همين خاطر در فصل تابستان بوي بدي تمام کوچه ها را پر مي کند.

علي آقا که يک بقالي کوچک در محله ترک آباد دارد از نبود آب لوله کشي و گاز و برق گلايه دارد و مي گويد:تنها خانه هايي که در گذشته ساخته شده است انشعاب گاز و آب دارند.به همين خاطر کساني که به تازگي در مرتضي گرد ساخت وساز مي کنند آب و گازشان را يا به صورت غير مجاز از انشعاب اصلي مي گيرند يا از خانه همسايه ها لوله مي کشند.

مردم اين جا با جانشان بازي مي کنند

علي لوله آبي را نشان مي دهد که از روي ديوار کشيده شده و به چهار خانه آنسو تر رفته است.مي پرسم لوله آب است؟در جوابم مي گويد خير لوله گاز است.مردم اينجا با جانشان بازي مي کنند تا بتوانند از آب و گاز و برق استفاده کنند.يکي از همسايه ها که براي خريد به بقالي آمده از نوسانات برق گلايه مي کند و مي گويد:خيلي ها کنتور برق ندارند و برقشان را از سيم اصلي مي گيرند. ضمن اينکه نوسان برق خيلي زياد است و همين يک ماه قبل بود که تمام لوازم برقي خانه مان به دليل نوسان شديد برق سوخت. آب لوله کشي هم که در بيشتر ساعات شبانه روز قطع است و مجبوريم براي شرب، آب معدني بخريم و براي شست وشو هم هر دو هزار ليتر آب را از وانتي ها 15هزار تومان خريداري کنيم.

صداي وزوز کابل هاي برق

به کوچه وليعصر(عج) برمي گردم.اواسط کوچه صداي وز وز کابل هاي برق فشار قوي تمرکز هر عابري را به هم مي زند.به سراغ مرد ميانسالي که دراين محله کارگاه توليد لباس دارد مي روم و از مشکلاتشان مي پرسم.

اهل تهران است اما به دليل ورشکستگي مجبور به سکونت در مرتضي گرد شده است.حاج صادق کابل ها را نشانم مي دهد و مي گويد:چند سال پيش که اين جا آمديم برق نداشتيم. با همسايه ها پول جمع کرديم و از خيابان اصلي به اين کوچه کابل کشيديم.آب را هم از لوله هاي اصلي گرفته ايم ولي بيشتر روزهاي تابستان آب قطع است و زمستان ها هم برقمان قطع است.گاز هم نداريم و چون لوله گاز از اين کوچه رد نشده است نتوانستيم براي خانه هايمان گاز بکشيم!

سردرد عجيبي به سراغم آمده است

براي رسيدن به انتهاي کوچه از زير کابل هاي فشار قوي که با ارتفاع کمي از سطح زمين رد شده است عبور مي کنم.در انتهاي کوچه مرد ميانسالي با لهجه شيرين آذربايجاني صدايم مي زند و خودش را بيرامي معرفي مي کند.مي گويد:سال گذشته دو پسرش را که براي سرويس کولر به بالاي پشت بام رفته بودند در اثر برق گرفتگي از دست داده است.خانه اش را نشانم مي دهد،کابل ها در فاصله کمي از خانه عبور کرده اند و هنوز هم خطر ساکنان خانه را تهديد مي کند.

بيرامي شکايتش را در اداره برق هم مطرح کرده است اما جوابشان اين بوده است که اين منطقه مسکوني نيست و شما و تمام کساني که دراين منطقه ساخت و ساز کرده ايد تخلف کرده ايد. ۱۵ دقيقه اي از حضورم زير کابل هاي فشار قوي نمي گذرد که سردرد عجيبي به سراغم مي آيد، حتي استخوان هايم هم درد گرفته است. وقتي مشکلم را به اهالي مي گويم،صابر که او هم خانه اش زير کابل هاي فشار قوي قرار گرفته است مي گويد:چند روز که بماني عادت مي کني! ما هم همين مشکلات را داشتيم.اما يک نکته براي صابر و هم محلي هايش جالب است و آن اين که نمي دانند چرا بعد از مدتي بعضي از اعضاي خانواده هاي اهالي اين سه کوچه يعني کوچه هاي وليعصر(عج)،ستايش و عرش به سرطان مبتلا مي شوند.

به مسئولان بگوييد موادفروشان و اراذل را از اين جا جمع کنند

محمد هم از کسبه محل است، خودش را به جمع ما مي رساند. مي گويد بازنشسته است و به دليل گراني کرايه ها در تهران به اين منطقه آمده است.او مشکل ديگري را هم مطرح مي کند.مشکل حضور خرده فروشان مواد مخدر و معتادان خطرناک.محمد که دو دختر هم دارد خواستار امنيت است.با التماس مي گويد:به مسئولان بگوييد مواد فروشان،معتادان و اراذل و اوباش را از اين منطقه جمع کنند تا ما يک نفس راحت بکشيم. از مرتضي گرد بيرون مي زنم؛ از اين محله فراموش شده که بيشتر ساکنان آن اقشار کم درآمد و کارگراني هستندکه در تهران کار مي کنند خاطره حضور نيم ساعته ام زير کابل هاي فشار قوي و کوچه هاي خاکي و پر از زباله را با خود به همراه مي برم. محله اي که مردمانش حتي از امکانات اوليه زندگي هم برخوردار نيستند و به عبارتي ، حاشيه نشين اند. مردمي که به گفته خودشان اگر شغل مناسبي در شهرهاي خود داشتند هرگز به اين شرايط تن نمي دادند و در شهر و ديار خودشان مي ماندند و زندگي مي کردند.

بیان دیدگاه